تنها میکِشی تا نفس های آخرت رو
صحرا داره میشونه ناله ی مادرت رو
حالا یک سپاه اومده برای سر تو
دارم از بالا یه تل تیغ و نیزه می بینم
تو افتادی تو گودال من روی خاک میشینم
تو رو به جون من داداش نفس نفس نزن داداش بالای نیزه نرو
اینجوری گریه نکن
شونه ام جا سرت به نیزه تکیه نکن
یا اباعبدالله ان کنت حیاً فاخرجنا یا اباعبدالله