متن نوحه هم باب رحمت و هم باب حاجتی از وحید شکری

 

هم باب رحمت و هم باب حاجتی

جانم، جانم، جانم، زینب

سر تا پا عصمت‌و، پا تا سر غیرتی

جانم، جانم، جانم، زینب 

 

زینب همان‌کسی، که سر خود به

محمل زند سپس، وسط ندبه

چادر کمر زده، برود میدان

غوغا به‌پا کند، وسط خطبه

 

زمین صامت شد، زمان ایستاده

و آویز شتر از حرکت افتاده

همه میگفتن، دوباره حیدر

به خیبر رفته نغمهٔ حق سر داده

 

 

 

معنای عفت‌و، حافظِ معجری

جانم، جانم، جانم، زینب

سر تا پا فاطمه، پا تا سر حیدری

جانم، جانم، جانم، زینب

 

زینب همان‌کسی، که دهد عباس

اما نخی ز معجر خود را نه

ببگو شادیِ دل، همهٔ سادات

لعنت اللهِ علی، ابن مرجانه

 

به زهرا رفته، چقد این دختر

به گیتی مانند او نزاید مادر

فهیمه زینب، علیمه زینب

میره رو منبر، میشه دقیقا حیدر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *