مداحی تو که نقاب میبندی دوصد حکایت دارد از وحید شکری❤️+متن
تو که نقاب میبندی دوصد حکایت دارد18 آذر 1400
1425
0
'
18 آذر 1400
1425
0
• ﷽ •
سبک:شور
متن:تو که نقاب میبندی...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
تو که نقاب می بندی
دو صد حکایت دارد
فقط همان چشمانت
نماز وحشت دارد
دشمن جلو آمد و نگاهش کردی
یک پلک زدی خلع سلاحش کردی
او که یل شامیِ عرب بود چه شد
این گونه حقیر و رو سیاهش کردی
جانم به تو ای سقا، بی تیغ و سپر حتی
با لشکری از اعدا میجنگی
فتنه همه از شامه، لعنت به امان نامه
بستی به سر عمّامه میجنگی
ای قمر بنی هاشم ابوفاضل
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
زمانه در تزویر و
تو از خطر میگفتی
به روی بام کعبه
انا القمر میگفتی
گفتی که فلک دورِ حرم می گردد
دورِ سر اصحاب کرم می گردد
این خانه که مشغول طَوافش هستید
گِرد پدر و برادرم می گردد
شمشیر نگات رعد و، خوندی تو رجز بعد و
عمر پسر سعد و کم کردی
سرداری و خوش منسب، همچون قمری در شب
دورِ حرمِ زینب میگردی
ای قمر بنی هاشم ابوفاضل
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
دلیرِ آل هاشم
رشیدی و کراری
جنم جلال جرأت از
جناب حیدر داری
چشمان تو را حضرت دریا خواندند
صفین تو را محشر کبری خواندند
جانانه ترین اهل اخوت ها را
تیغ تو و ذوالفقار مولا خواندند
ای حیدرِ در حیدر، جنگیدی و یک لشکر
یاد علی و خیبر افتادن
پایین نرو از مرکب، می لرزه عدو از تب
یاد علی و مرحب افتادن
اشهد ان علیا ولی الله
شعر از:
محمد اسداللهی