برچسب ها

متن نوحه با متانتش طوری قدم بر میداره از امیر برومند

 با متانتش طوری قدم برمیداره 

که دشمن پاشو چند قدم عقب میزاره

به سن و سال که نیست تو خون شهامت

به هایو هوی که نیست تو جونش شجاعت

خون بنی هاشم تو رگاش می جوشه 

می خوای چی کار کنی

 نوجون ترین شاگرد

 ابوالفضل اومده به میدون

 سریع فرار کنی 

حسن حسن می گه این شیر دلاور

حسین حسین می گه میزنه به لشکر

شیر مجتبی بی ضرح اومد یا حیدر

نداره دیگه راه فراری این لشکر

آخه عجیب که نیست برای تک یل نیست

یه لشکر اومده برا جنگ تن به تن

جا داره توی میدون مثل باباش بگه انا الحسن

زیر قدمش میریزه هزار تاسر با گفتن یه یا اباالحسن

ناله دشمن از هر طرف بلنده 

صدای تکبیرم از نجف بلنده

حسن حسن میگه این شیر دلاور

حسین حسین میگه میزنه به لشکر

حسن حسن جانم ای حسن حسن جان

حسین حسین جانم ای حسین حسین جان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *